شنیدن خبر عملیات انتحاری حتی خارج از ایران هم غم انگیز بود اما وقتی بغل گوشمون اتفاق افتاد دیگه یه چیزی بیشتر از غم به جونم افتاد یه چیزی گم شد تو وجودم، دیگه چیزی یه اسم جزیزه ثبات غرق شده بود این خبرهای که دارن میگیرن و قلع و قم میکنن اینکه اگه این همه داعشی تو ایران بودن و داشتن نقشه میکشیدن با یه عملیات همشون لو رفتن تو خوش بینانه ترین حالتم جایی تامل و تعجب داره که اگه یه سریا لو نرفته باشن چی؟  البته اینا خوش بیناترین حالتشه نمیخوام به حالت های بدش حتی فکر کنم اما واقعا بعد از این چی؟ یکی بگه جزیزه ثبات هنوزم امنه؟ 

اما یه نکته جالب  روز اول که واقعا بعد از اون همه استرسی که داشتم وقتی وارد خیابون شدم وقتی سوار ماشین شدم تو منطقه یی که من بودم دیدن برادران یگان ویژه دیدن برداران  امنیت دقیقا حس امنیت رو بهم داد و دقیقا داشتن کاری رو انجام میدادن که وظیفشون بود حتی دلم میخواست بهشون بگم خسته نباشید حتی  مامورایی نیرویی انتظامی این روزها تو مترو رو دوست دارم و میخوام برم ماچشون کنم بگم چقدر شما خوبید،  این چند روز ون  سبز باعث وحشتم نیس بهم حس امنیت میده که خودمم باورم نمیشه....

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.