ادما یه وقتا خسته تر از اونی هستن که فکرش رو بکنی انقدر خسته که حتی واسه دل تنگیاشون و بی کسیاشون و غربتشون انبوه مشکلات گریه نمیکنن فقط یه سکوت مرگ بار کل مغزشون رو میگیره و همه چی مثل یه فیلم از جلو چشمشون میگذره این وسط فقط صدا نفس کشیدنشونه که باعث میشه بفهمن که زنده هستن و این انفاقی که داره واسشون میوفته صد در صد مرگ نیس 

غربت یه وقتا میتونه همین اتاق باشه که تو توش نباشی و غریبه هم میشه ادمایی باشن که از جونتم بیشتر دوستشون داری اما درکت نمیکنن که تو با این حال اشفته با این گریه های زجر اور با این خنده های از سر ذوق راحتی لذت میبری ازش درک نمیکنن بیخیال همه نداشته هاتی و راضی به اینی که هست 


می خندم...

 ساده می گیرم... 

ساده می گذرم...

 بلند می خندم و با هر سازی می رقصم... 

نــــــــــــــــــه اینکه دلخوشـــــــــــــــــــــــم!

 نه اینکه شادم و از هفت دولت آزاد! 

مدت طولانی شکستم,

زمین خوردم, 

سختی دیدم,

 گریه کردم و حالا... 

برای"زنده ماندن" خودم را به "کوچه ی علی چپ" زده ام...!

 روحم بزرگ نیست! 

دردم عمیق است... 

می خندم که جای زخـــــــــــــــــــــم هایم را نبینی... "

تو همه این بی تدبیریا نداشتن مدیریت ها دورکردن خبرنگاران و منتشر نکردن عکس جنازها امیدوارم با مدیریت کامل انجام بشه تا خانواده هاشون کمتر عذاب بکشن،  امیدوارم تو مسیر و پزشک قانونی هم عکسی گرفته نشه