معجزه میشه؟

من :بایدمعجزه بشه تا ما کنار هم بمونیم

تو:میشه معجزه بشه؟ 

من:مگه به معجزه اعتقاد داری؟ 

تو: بخاطر من بایداعتقادداشته باشیم

کاش واقعا معجزه بشه الان بیشتراز همیشه بهش احتیاج دارم 

خدایا خودم رو سپردم دستت نمیخوام به اصرار چیزی ازت بخوام اما واقعا دیگه طاقت بازی زندگی رو ندارم کمکم کن معجزه بشه.... 

فردا بی تو چی میشه؟  


دیوار کاینات

الان من بیام بگم اینجا دیوار کایناته منه لابد بهم میخندن دیگه؟  

از ساعت ثبت پست قبلی تا همین الان میحرفیدیم همه چیزم توضیح دادی هرچند که از نظر من قانع کننده نبود اما خوب به سبک خودت قانعم کردی و گفتی وقتی هیچ چیز قطعی نیست و خودمم خبر ندارم ازش چرا باید باعث نگرانی تو بشم گفتی هروقت جواب قطعی گرفتم میام بهت میگم 

خدایا حالا که اینجا رو میخونی حواست به اون چیزایی که شب ارزوها ازت خواستم باشه مهم ترینش سلامتی خودم و خانوادمه یادته نره ها 

پ.ن: من همیشه بابت سلامتی خدا رو شکر میکنم و هر وقت یکی از بدبختیاش میگه اولین چیزی که برای دل داری بهش میگم اینا تو یه بدن سالم داری این از همه چیز مهم تره و این واقعا حرف دلم نه یه حرف کلیشه یی و لوس اما امشب برای اولین بار درست وقتی این حرف نوک زبونم بود نتونستم بگم چون اونی که باهاش صحبت میکردم متاسفانه بدنش سالم نبود و من در موندم که چی بگم 

پ.ن: خدایا بزرگیت رو شکر یکی بچه میخواد بهش نمیدی بد به یکی سه تا گل میدی که قدرشون رو نمیدونه و داره دستی دستی یکی از اون گل هارو هم میفرسته زیر خاک درسته سرطان داره اما باید همه تلاششون رو بکنن برای خوب شدنش نه اینکه خیلی راحت بگن خسته شدیم هیج پدر و مادری حق ندارن خسته بشن مگه یه بچه 9 ساله چقدر توان داره که هم با سرطان بجنگه هم با افسردگی که ناشی از روش اشتباه مراقب خانوادشه 

اومد یه پست راجب همین طرح جدید ارشاد و حجابو اینا گذاشتم و همچنین رابطه سیل و خشک سالی  اما انقدر توش غر زده بودم که ترجیح دادم ثبت نشه الان فقط بدانید و اگاه باشید ما از این شرایط پیش رو بسیار شاکی میباشیم و من ا.... توفیق. 

عصبانی نوشت: حالت رو میپرسم میگی دکی قرصات رو عوض کرده و همش خوابی بعداز سعید میشنوم اب نخاعت رو گرفتن منتظر ازمایش هستی و فقط دکتر مسکن قوی تر بهت داده تا مشخص بشه چیه دقیقا!  دلیل این پنهان کاریت رو نمیفهمم از دیروز عوض شدی جواب ندادن و جوابایی یه کلمه یی داره کلافم میکنه 

ماجراهایی من و شازده

میگم بهار باید همین شکلی باشه تاروت روبرمیگردونی بزنه همه چیز و خیس کنه یه رگبارش،ادم صبح ها یخ میکنه  فقط

یعنی بیام صبحا بغلت کنم گرم بشی؟ 

میایی؟ 

این رگبارا مثل تو هستن یه دفعه میان همه جا رو بهم میریزن و میرن 

من!  ولی اگه تو بارون باشی نم نم اروم میباری بعد ادم چشم باز میکنه میبینه دو ساعت خیس شده زیر بارون اما نفهمیده 

اهوم فرق من باتو همینه فسقلی شلوغ نمیکنم 

میای بغلم کنی گرم بشم

نوچ همین که گفتم بسه گرمت میشه 

من :/

تو :)


یعنی انقدر که عشق از رابطه ما میچکه باید بدم ایزوگامش کنن یه وقت خدایی نکرده نم نزنه خرابش کنه!