پاییز زیبا!!!

اونایی که میگن پاییز قشنگه بخاطر صدای خش خش برگ ها ، میخوام بدونم صدای فین فین و عطسه و سرفه رو نمیشنون یا این ادما خیلی خوش بین و خوش قلب هستن که این چیزای چندش چیزی از ارزش های پاییزشون کم نمیکنه؟؟؟ 


انتظار

اون سالی که برای کنکور میخوندیم یکی از تفریحات بسیار سلاممون این بود که شرط میبستیم، تو کتاب خونه چهار وپنج تایی گوشیامون رو تو یه ردیف میچیدیم و سر اینکه دوست پسر کی بیشتر به فکرشه و زودتر زنگ میزنه شرط میبستیم،  بعد مثلا میرفتیم دنبال درس و مشقمون اما دلمون پیشه گوشیه بود که خدا کنه ابرمون نره وطرف زنگ بزنه جلو بچه ها ضایع نشیم،نمیدونم چه مریضی بود که خودمون رو بزاریم تو یه همچین شرایطی و با روح روان خودمون بازی کنیم و جونمون به لبمون برسه مگه خود کنکور کم استرس داشت اخه!!!!! اون وقتا هیچ وقت فکر نمیکردم یه روز واقعابشینم منتظر زنگ یه نفر واقعا مهم باشه برام که در چه حاله نه فقط واسه اینکه یه عادته یا رو کم کنی بقیه یا حفظ آبرو جلو بقیه....

میزنگی میگی الی جان گفتم اول به تو خبر بدم خدا رو شکر حل شد و من یه نفس راحت میکشم که یه قدم دیگه برای حل شدن مشکلاتمون برادشته شد 

تو این سرگیجه و حال بدی ها،  همین دور باطل زدن ها و برگشتن به نقطه اول ها همون وقتی که مثل رقاصک ساعت شده کارم تکرارو تکرار انقدر سکوت کردم  تا اخر صدات در اومد و من مثل یه انبار باروت منفجر شدم شاید نزدیک به یک ساعت فقط حرف زدم پشت سر هم تند و تندوسطش هی نفسم میگرفت اما نذاشتم باعث بشه حرفم قطع بشه،  اولش سعی کردی با جواب دادن ساکتم کنی ولی وقتی دیدی حرفام حقیقته فقط گفتی چرا اینا رو الان به من میگی؟ حتما باید بزاری طاقتت تموم بشه تا بگی چی تو سرت هست و عذابت میده؟  باید بزاری فاصلمون بشه یه دریا تا به حرف بیایی 

نمیدونم باید میذاشتم به اینجا برسه یا نه اما همه سعیم رو کردم که بتونم مثل ادم بزرگا رفتار کنم و نق نزنم و خدا رو شکر که تونستم 

هیچ وقت نفهمیدم چطور میشه که یه سری ادم جنگ رو چیز مقدس خطاب میکنن و شروعش رو گرامی میدارن!