تیر خلاص
شلیک شد
من دیگه ته قصه ام....
یه دنیا حرف دارم
دوتا چشم پف کرده
وسط یه عالمه غریبه کجا ولم کردی؟
فکر میکردم اخر خط جور دیگه باشه ملافه سفید که همه قدت رو همه قدم رو بگیره این جوری قابل تحمل تر بود
نه اینجوری رفتن لایق تو نیست من توان دیدن این صحنه روندارم
نمیدونم چی داره فکر میکنه که میخواد از یه ادم کافه نشین و بینهایت وسواسی یه طبیعت گرد بسازه ولی باهاش همراه شدم تا بلکه بگذره این روزا هم...
به ادمی که واسه دل داریت میاد میشینه اسنیکرز هات رو میخوره و تریپ فیلسوفانه برداشته چی میگن؟ من میخوام صداش کنم ریس جمهور! یا وزیر ارشاد!یا شاید کار!
اره اره وزیر کار بهتره چون واسه همه اتفاقای که داره میوفته میتونه متاسف و متاثر باشه و بعد از ابراز همدردیش بقیه شکلات ها رو بخوره